علی تا به هوش آمد ...
يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۲۷ ق.ظ
علی تا به هوش آمد بر صورت خود زد و در حالی که زیر شانه هایش را گرفته بودند،
اشک می ریخت و می گفت: «ای دختر رسول! تو تسلی بخش من بودی، حال دیگر از که تسلیت جویم»؟
آن گاه در حالی که می سوخت،
زیر لب زمزمه می کرد:
«میان دو یار سرانجام روزی جدایی هست، اما هیچ چیز به قدر جدایی تحملش مشکل نیست. همه چیز جز فراغ مرگ، تحملش آسان است.
این که من بلافاصله بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، فاطمه علیهاالسلام را از دست دادم خود دلیل بر این است که دوستی دوام ندارد.»
#شهادت #حضرت_زهرا #حضرت_فاطمه #شهید #ولایت #وصایت #تسلیت باد. #ایام #فاطمیه بر پیروان #راه_زهرا، #شیعیان #فاطمة_الزهرا #فاطمه #زهرا تسلیت باد. #حسینیه #حسینیه_آینه #فاطمیه93 #ام_ابیها #صدیقه_کبری #صدیقه #اهل_بیت #پنج_تن