حسینیه آینه ها

حسینیه آینه ها

خشنودی فاطمه

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ق.ظ

انگار که اتفاقی نیفتاده. طرف به دوستش گفت: «بیا به عیادتش برویم.» و این خودش یک سیاست جدید بود.

در زدند، ابوبکر و عمر گفتند: «برای عیادت فاطمه آمده ایم.»

علی نگاه شان نکرد، گفت: «باید از او اجازه بگیرم.»

رفت کنار فاطمه: «فاطمه جان! می خواهند بیایند داخل، اجازه می دهی!؟»

فاطمه با همه ی ناراحتی اش گفت: «یا علی! البیت بیتک و الحرة زوجتک. فافعل ما تشاء».

آمدند تو، سلام کردند. جوابی: نشنیدند.

فاطمه گفت: «اگر حدیثی از رسول خدا بگویم به آن اعتراف می کنید!؟»

گفتند: «بله».

ـ نشنیده اید از رسول خدا که خشنودی فاطمه، خشنودی من است و خشم فاطمه، خشم من؟

ـ شنیده ایم.

فاطمه سرش را بلند کرد: «پس من خدا و فرشتگانش را شاهد می گیرم که شما به من ظلم کردید و من را به خشم آوردید.»

و سپس گفت: «در هر نمازی که بخوانم تو را لعنت خواهم کرد...»

#شهادت #حضرت_زهرا #حضرت_فاطمه #شهید #ولایت #وصایت #تسلیت باد. #ایام #فاطمیه بر پیروان #راه_زهرا، #شیعیان #فاطمة_الزهرا #فاطمه #زهرا تسلیت باد. #حسینیه #حسینیه_آینه #فاطمیه93 #ام_ابیها #صدیقه_کبری #صدیقه #اهل_بیت #پنج_تن




نظرات  (۱)

لحظات و دقیقه‌ها در حال سپری شدن است و از کودکانی که همگی آیه «امن یجیب...» می‌خواندند، دیگر صدایی جز ناله‌های حبس شده در گلو و اشک‌های فروخورده نمی‌آید. کودکان آستین بر دهان گرفته در کنار مولای سر بر دیوار نهاده، در داغ این مصیبت عظیم، همچون ابر بهار می‌گریند...
ادامه در ...
حرف دل !...
منتظر نظرات زیبای شما هستیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی