حسینیه آینه ها

حسینیه آینه ها

معجر

جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ

چادرش را به زحمت سر کرد و حجابش که کامل شد دست حسن و حسین را گرفت و با زن های فامیل راه افتاد رفت مسجد. گریه امانش را بریده بود و آمدنش امان مردم را. انگار پیغمبر بود که به غزوه آمده بود. طوری ناله راه انداخته بود که گرد و خاک از تمام مسجد بلند شد. بعد فرمود: «از پسر عمویم دست بردارید. از شوهرم دست بردارید. وگرنه والله معجرم را برداشته، پیراهن پدرم را بر سرم می اندازم و... نفرینتان می کنم.»

علی سلمان را فرستاد که نگذارد نفرین کند. علی را که رها کردند، فاطمه هی شانه های علی را می بوسید و گریه می کرد و می گفت: «بمیرم برایت. بلاگردانت شوم. من در راحتی و سختی همیشه با توام.» بعد شوهرش را برداشت و برد خانه.

 

#شهادت #حضرت_زهرا #حضرت_فاطمه #شهید #ولایت #وصایت #تسلیت باد. #ایام #فاطمیه بر پیروان #راه_زهرا، #شیعیان #فاطمة_الزهرا #فاطمه #زهرا تسلیت باد. #حسینیه #حسینیه_آینه #فاطمیه93 #ام_ابیها #صدیقه_کبری #صدیقه #اهل_بیت #پنج_تن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی