لحظه ها
لحظه هاى ناگوار و تیره بود
بر سکوت باستانى زمین
ظلمتى عمیق چیره بود
آمدى
- مثل ماه -
در میان رودى از ترانه و سرود
با تنى کبود
هاتفى
در میان آسمان شب
از طلوع روشن تو گفت
ناگهان
یازده ستاره
درادامه ات شکفت!
شعر تولد / یدالله گودرزی / کتاب آخرین قبیله شرقی