سیب بهشتی
جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ
مدتی بود پیامبر دور از خدیجه توی حرا نماز می خواند. فرمان خدا بود. بعد از چهل روز، جبرئیل سیبی از بهشت آورد، داد به او گفت: «بخور محمد!»
پیامبر سیب را باز کرد، نوری از آن بیرون آمد. ترسید. جبرئیل گفت: «بخور! این نور کسی است که قرار است دختر تو باشد، اسمش توی آسمان منصوره و روی زمین، فاطمه است.»
محمد پرسید: «چرا منصوره!؟ چرا فاطمه!؟»
جبرئیل گفت: «منصوره است چون، در آسمان نصرت دهنده ی دوست داران خودش است و روی زمین فاطمه، چون شیعیان خود را از آتش جدا می کند.»